سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلتنگی ها

خیلی دلگیرم از ادمها

الکی میخندم تا کسی نفهمه چه مرگمه...

اما مگه میشه دردو نشون نداد ناله نکرد!

یه روز همه تحویلت میگیرن دورتو پر میکنن تا براشون برقصی و لذت ببرن... دریغ...

دریغ از اون وقتی که خسته شی و بشینی زمین...

اون موقع است که حتی سایه ات روی سر دیگران زیادی میکنه..............!!!

 


نوشته شده در سه شنبه 90/3/24ساعت 8:42 عصر توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

پشت کدامین لحظه بن بست جا ماندی تا ببینی

دختری اینجا می خواست در تنهایی خویش  آسمانش را باتو قسمت کند؟؟؟؟

وسعت آسمان تو آنقدر بزرگ بود که حتی تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد....

هیچ کس ندانست در بی پناهی شبهای بی ستاره ام

چقدر قلبم پر از ستاره  بود.....

و من چقدر بر حقیقی بودنش برخود میبالیدم....

اما..............

شاید که دیگر مهم نیست

که از تو  گلایه کنم......

  دیگر  از خدایم هم نخواهم پرسید

که چرا سهم من از این همه  سکوت و گذشت

چیزی جز سرکوب غرور

سنگسار احساس

       و منطقهای بی دلیل نبود؟؟؟.......

من میروم تا در پس ستارگان خاموش خویش گم شوم

     بی آنکه تو را در آسمان کوچکم گم کنم.......

و دیگر هرگز

از تو نخواهم پرسید

که چــــــــــــرا

وسعت آسمان تو

 آنقدر بزرگ بود که حتی تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد؟؟...

دیگر هرگز

نخواهم پرسید

               چــــــــرا..................

                        چــــــرا..................

                                      چــــرا..................


نوشته شده در سه شنبه 90/3/17ساعت 12:24 عصر توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/11ساعت 12:4 عصر توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم!

انجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد!

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم!!!


نوشته شده در سه شنبه 90/3/10ساعت 1:47 عصر توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

الهه جونیم خوب موندیا!!!!


نوشته شده در دوشنبه 90/3/2ساعت 11:38 صبح توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

   1   2      >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ