سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلتنگی ها

چفیه در دل شب سجاده نماز عشق بود.


زیرانداز در هنگام استراحت و ملحفه در هنگام خواب.


در زیر آفتاب شدید و خواب غیلوله سایبان بود.


چفیه در هنگام شناسایی منطقه و جنگ‌های چریکی نقاب می‌گشت.


 در هنگام نیاز بند اسلحه، کمربند و فانسقه ای بود.


صبح و ظهر و شام سفره می‌شد.


هنگام حمام حوله می‌شد،


هنگام گرما عرق گیر، هنگام سرما شال کمر بود


 محافظ گرد و خاک بر روی صورت بود.


 هنگام نبردی همچو شال برگردن بسیجی می‌درخشید، اما زمانی که عملیات تمام می‌شد چفیه خون آلود بود و آن بسیجی شهید.


زمانی که منطقه جنگی به شیمیایی آلوده می‌گشت پارچه نمناکی بود جلوی بینی .

 

چفیه در زمزمه‌های دل شب میزبان بود، میزبان اشک‌های عاشقان


پیش بند آرایشگاه‌های صلواتی،


در موقع لزوم طناب،


هنگام مجروح شدن برانکارد،


 باند زخم،


 هنگام دستگیری دشمن دستبند و چشم بند، بقچه حمام ،


 وسیله آتل بندی یک مجروح،


تور ماهیگیری در کنار اروندرود و در هنگام گرما بادبزن و .....

 

دلم چقدر برای مناطق جنگی تنگ شده


نوشته شده در سه شنبه 90/7/19ساعت 9:55 صبح توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

 آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد.


جایی هست که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند. کاری هست که جز تو   
 
 هیچ کس قادر به انجامش نیست.  

ترس، ایمان وارونه است. ترس یعنی ایمان به شر، به جای ایمان به خیر.
  

چرا نگران باشیم؟ شاید هرگز پیش نیاید!
  

اگر کسی موفقیت بطلبد اما اوضاع را برای شکست آماده کند، دچار همان وضعی خواهد شد که


برای آن تدارک دیده است.  

درست هنگامی که انسان کوچکترین نشانه ای ازآنچه طلبیده است نمی بیند باید 

 برای آن تدارک ببیند.  

آنکس که با خداست در موضع قدرت ایستاده است. برای کسی که با خدا است 

 
همه چیز میسراست.

عدم بخشایش علت عمده امراض است.

اگر آدمی برای کسی برکت بطلبد، توان آزار رسانیدن را از او خواهد گرفت.
  

هر انسان حلقه ای است طلایی در زنجیر خیر و صلاح من.
  

مادام که آدمی در برابر وضعیتی مقاومت کند، آن را به سوی خود خواهد کشید.


مطمئن باش اوضاع مخالف، خیراست و از آن آزرده نشو تا وزن و سنگینی خود را از دست بدهد.


 باید خودت عوض شوی تا اطرافیانت عوض شوند.
  

آدمی تنها آنچه را که می دهد باز می ستاند.


انسان همیشه باید آن چیزی را بطلبد که حق الهی او است.
  

هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است.
  

اگر انسان به منشاء رزق و روزی خود توکل کامل داشته باشد، صاحب برکاتی بیکران و پایان ناپذیر

خواهد بود.

 

 ایمان اگر با عمل همراه نباشد مرده است.

 

 ترس تو است که شیر را درنده می کند. بر شیر بتاز تا ناپدید شود .

 

عشق راستین از خویشتن فارغ است و از هر چه ترس، رها. بدون هیچ چشمداشت  

یا اندکی توقع، خود را در برابر محبوب فرو می باراند.شادمانیش در بخشیدن است، نه ستاندن.

محال است آدمی بتواند چیزی را به دست آورد که هرگز نبخشیده است.

 

نه هیچ انسانی دشمن توست و نه هیچ انسانی دوست تو، بلکه هر انسان، معلم توست.

 انسان تا عاشق کارش نباشد موفق نمی شود.

 

اگر خطای گذشته را نمی توان جبران کرد، دست کم اثر آن را با مهربانی در حق  کسی دیگر

 می توان جبران کرد.

 

خوشا به حال مادری که می تواند صمیمانه بگوید که فرزندش را به دست خدا می سپرد

و از این رو یقین دارد که فرزندش در پناه حمایت الهی است.

 

بخواهید که به شما داده خواهد شد. بطلبید که خواهید یافت.

 

تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به یغما می برد، اندیشه های منفی خود اوست.

 

هر انسانی را بیان کامل نفس است. یعنی جایی هست که تنها او باید پر کند، نه کس دیگر . 

 

کاری هست که تنها او باید انجام دهد، نه کس دیگر. و این تقدیر او است.

 

والاترین خواهش آدمی، آگاهی از طرح الهی زندگی خویشتن است.

 

اگر آدمی آرزومند  خانه، دوست، شغل، یا هر مطلوب دیگری است تنها " خواست خدا "

 را باید بطلبد. مثلا بگوید : جان لایتناهی، راه را برای خانه درست، دوست درست، یا

 شغل درست من بگشا.

 

                                      از کتاب  بازی زندگی و راه این بازی

                                          نویسنده : فلورانس اسکاول شین

                                             مترجم : گیتی خوشدل


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/13ساعت 10:4 صبح توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شایدو اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

فاضل نظری


نوشته شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 9:24 صبح توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شایدو اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

فاضل نظری


نوشته شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 9:24 صبح توسط درخت بی برگ نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ